معرفی کتاب “چگونه از تنهایی لذت ببریم؟”
- رضا فتحیفرد
مشخصات کتاب:
- عنوان کتاب: چگونه از تنهایی لذت ببریم؟
- موضوع: روانشناسی، خودیاری، عزلت، جسم و جان، هیجانها
- نویسنده: سارا میتلند
- سال نشر: ۱۳۹۷
- زبان: فارسی
- مترجم: سما قرایی
- رده سنی: جوانان ـ بزرگسال
- انتشارات: هنوز
- تعداد جلد: ۱
- قطع: رقعی
- تعداد صفحات: ۱۷۵
کتاب “چگونه از تنهایی لذت ببریم” اثر سارا میتلند، نویسنده بریتانیایی است که به قول خودش، بیش از ۲۰ ساله که تنها زندگی میکنه.
البته که میگه: “منظورم از تنهایی فقط مجرد بودن نیست. من تقریبا به نظر خیلیها «تارک دنیا» هستم تا «تنها».” خب با این تفاسیر، همین انتظار میرفت که نویسنده این کتاب همچین شرایطی رو تجربه کرده باشه!!
این کتاب از سری کتابهای مدرسه زندگی (The School of Life) هستش که این مجموعه از کتابها به ما کمک میکنه تا برای پرسشهای اساسی زندگی پاسخی مناسب پیدا کنیم.
این کتاب حداقل به ما یاد میده که چطور تنها باشیم. و چجوری کارهایی که دوست داریم انجامشون بدیم و شاید بصورت گروهی انجام میدادیم رو به تنهایی انجام بدیم و ازش لذت ببریم.
در واقع “چگونه تنها باشیم” عنوان دیگر و بهتر این کتاب هست. (How to be alone?)
نگاهی به یادداشتهای پشت کتاب بیاندازیم:
این کتاب برای چه کسانی مفید است؟
چه کسانی باید تنهایی رو (برای مدت کوتاه یا شاید طولانی) انتخاب کنند؟!
- اگه دور و برتون اونقدر شلوغ شده که نمیتونید تمرکز کنید. ارتباطات، تماسها و روابط اجتماعیتون اجازه نمیده حواستون رو جمعِ کار کنید.
- اگه از معاشرت با اطرافیان حس خوشایندی ندارید و فکر میکنید مجبور به این روابط هستید. و این ارتباطات فقط جنبه وقت گذرانی و خوشگذرانی داره و بینتیجهس.
- اگه تازگیا به محیط زیست علاقه زیادی پیدا کردید. و نمیدونید چرا دوست دارید تنهایی به دلِ طبیعت بزنید و اون رو به روابط اجتماعی ترجیح میدید.
- اگه ازون آدمای پر دل و جرئتی هستید که قصد دارید با جان و دل زندگی کنید و از زندگی لذت ببرید. با تمام وجود از نعمتهای زندگی بهره بگیرید. البته نه به این معنا که برید به قطب جنوب و مثل ریچارد بِرد، دریادار و سیاح آمریکایی، کل زمستون ۱۹۳۴ رو به تنهایی سپری کنید. کاوش اعماق وجود خودتون هم کم از کاوش قطب جنوب نداره.
- اگه حس میکنید از چیزی توی زندگی غافل بودهاید. و حس ناشناخته، مبهم و آزاردهندهای نسبت به موضوعی دارید که قبلا توسط کسانی آنهم اغلب در تنهایی کشف شده، و شما هم همون رو میخواهید.
با هر کدوم از دلایل بالا، ممکنه هنوز از انتخاب “تنها بودن” مطمئن نباشید و فکر کنید براتون فایدهای نداره. کتاب “چگونه از تنهایی لذت ببریم” به شما کمک میکنه تا بهتون بگه توی تنهایی با چه مسائلی قراره روبرو بشید.
این کتاب رو میخونیم تا بدونیم چرا دوست داریم تنها باشیم. اون موقعس که از انتخابمون مطمئن خواهیم شد.
کتاب چگونه از تنهایی لذت ببریم
سارا در فصل اول (مقدمه) این کتاب بخشی از زندگیش رو توصیف میکنه:
خانهام در منطقهای از اسکاتلند است که کمترین تراکم جمعیت را در سراسر اروپا دارد. و تازه من در یکی از خلوتترین بخشهای این منطقه ساکنم.
متوسط تراکم جمعیت در بریتانیا ۲۴۶ نفر در کیلومتر مربع است؛ اما در درهای که من ساکنم، برای هر نفر (تقریبا) بیش از ۵ کیلومتر مربع فضا هست!
نزدیکترین مغازه حدود پانزده کیلومتر و نزدیکترین سوپرمارکت بیش از سی کیلومتر با خانهام فاصله دارد. آنجا هیچ تلفن همراهی آنتن نمیدهد و تکوتوک افرادی که اتومبیل دارند از جاده تکباندهای که از خانه من چهارصد متر پایینتر است رفت و آمد میکنند.
اغلب در تمام روز حتی یک نفر هم به چشم نمیخورد. من عاشق این نوع زندگیام.
بله! دقیقا یک فضایی رو تشبیه کرد که خود من هم دوست دارم در چنین فضایی زندگی کنم! 🙂
سارا در ادامه میگه:
من در خانواده پرجمعیتی بزرگ شدم. همه خونگرم و پر جنب وجوش بودیم. ازدواج کردم و صاحب دو فرزند شدم. بعد هم نویسنده. دوستان خوبی دارم.
ولی این شلوغی به من فرصت اندیشیدن به خود و دروننگری نمیداد. و من رفته رفته شیفته سکوت شدم. و سکوت رو یک پدیده فرهنگی گمشده، زیبا و فضایی دیدم. و نهایتا کتابی درباره سکوت نوشتم.
سکوت اثرات جسمی و ذهنی بسیاری روی فرد میذاره. مثلا باعث بشه مزه غذا رو بهتر حس کنه. سرما و گرما رو شدیدتر و عمیقتر حس کنه. صداها رو خیلی خوب حس کنه.
صداهای طبیعی مثل صدای آب و باد سکوت رو نمیشکنند، بلکه صدای حرف زدن انسان و مصنوعات ساخته بشر مثل ماشین و هواپیما، سکوت را در هم میشکند.
سارا کتاب “چگونه از تنهایی لذت ببریم” رو نوشته، چون دوست داره که ترس مردم از تنهایی بریزه. اون میخواد به مردم کمک کنه تا با میل و رغبت از تنها بودن لذت ببرن.
فصل دوم کتاب “چگونه از تنهایی لذت ببریم؟”
تنها بودن در قرن بیست و یک
ذلیل و دیوانه و بیچاره
چطور ممکنه توی قرن ۲۱ که برای استقلال، آزادی فردی و چیزهایی مثل فردگرایی ارزش قائل باشیم، و همزمان از تنهایی وحشت داشته باشیم؟ و حتی از کسی که به تنهایی روی آورده بترسیم!
مدعی هستیم آزادی شخصی و استقلال هم حق ماست و هم پسندیده، ولی هر کسی که بطور مستقل از این آزادی سود ببرد، «ذلیل و دیوانه و بیچاره» میدانیم!
پسر مجرد بالای ۴۰ سال رو “پسر ترشیده” مینامیم و در بدترین حالت میگیم حتما یه مشکلی داره و یا خوش بینانهترین حالت میگیم ضد اجتماع. در حالی که افراد ضد اجتماع ۱۵ ویژگی دارن که توی این کتاب قید شده. اما آیا هر مرد مجرد بالای ۳۵ سال چنین ویژگیهایی داره؟
انگِ بیمار روانی زدن به کسانی که خلاف ارزشهای یک جامعه فکر میکنند، یکی از آن راهکارهای قدیمی است!
غالبا هم این انگ رو به پسران مجرد بالای ۳۵ سال میزدند که باعث شده بودند به همون تعداد، دختر مجرد سن بالا توی جامعه باشه!
تنهایی غیر طبیعیه. میل به تنها بودن یک بیماریه. تنهایی خطرناکه.
سه جمله بالا از منتقدان سکوت و تنهاییه که به نظر نویسنده، چون تفاوتهای فردی آدما رو در نظر نگرفته، پس این اظهارات درست نیستند.
سارا توی این کتاب به نقدهایی که به تنهایی میشه هم اشارات دیگهای داشته. منتقدان «تنهایی» رو از نظر اخلاقی بد میدونن، چون:
- تنهایی خودخواهانه و لذت طلبانهس. آدمایی که تنهان، فقط فکرِ خوشیِ خودشونن.
- تنها بودن در واقع یه راه فراره. اونایی که تنهایی رو دوست دارن، در واقع از واقعیت زندگی فرار میکنند و توی یه دنیای ساختگی و نیمه فانتزی زندگی میکنن.
- تنها بودن رفتاری ضد اجتماعیه.
- تنها بودن یعنی از زیرِ بارِ مسئولیت شونه خالی کردن
مادرِ سارا، به دلیل تنها زندگی کردن دخترش، او رو «خودخواه» میدونه. امروزه «خودخواهی» شاید اینطور معنا بشه که کسی که تکلیف مدنی یا عمومی نداره، فقط دنبال رضایت شخصی خودشه. که خب! این اتهام هم بار قضاوتی داره و هم منطقی ضعیف. تاریخچه این تفکر رو توی کتاب بخونید.
به نظر اشکالی نداره یه نفر هر از چند گاهی تنها باشه. مخصوصا وقتی که باقی مواقع، اجتماعی بودنش کاملا به چشم بیاد یا قصدش از تنها بودنش، مشخص و جالب باشه. این یه موضوع نسبیه.
هر چقدر سعی کنیم که در تنهایی عمیقتری زندگی کنیم، باز هم شبکهای از وابستگیهای اجتماعی داریم. کتابهایی میخوانیم که دیگران نوشتهاند. مواد غذاییای میخریم که دیگران تولید کردهاند. دوستانی داریم که گاهی به ما سر میزنند!
پس؛ تنهایی، دیوانگی و بیچارگی نمیآورد. اگر قدردان و شکرگزار این نعمتها نباشیم دیوانهایم.
تنهایی در دو بخش خطرناکه! یکی اینکه ممکنه کوچکترین مشکل جسمی برات پیش بیاد و کسی نباشه که به دادت برسه.
دوم جنبه روانیه، هیچکس نیست که شما را از تفاوتهای واقعیت و خیال آگاه کنه و هیچکس نیست هشدارهای اولیه رو به شما بده!
غرق در عالم خیال شدن و دور شدن از واقعیتهای زندگی از تبعات خطرناک «تنهایی»ـه.
در دورانی که خیلی از روابط نامناسب اجتماعی، ارزش تلقی میشود، “تنهایی” نه تنها مشکل، بلکه بیمارگونه بنظر خواهد رسید!
توی فصل دوم این کتاب، نویسنده گشتی توی تاریخ اروپا میزنه تا به ما بگه که نظریهی فرهنگی اروپاییها در خصوص مسأله تنهایی، یک حرکت پاندولوار داشته و در دورهای “تنها بودن” یک ارزش، در دورهای یک رویکرد خلاف اخلاق اجتماعی شناخته شده.
فصل سوم کتاب “چگونه از تنهایی لذت ببریم؟”
تنهایی ترس ندارد. دنبال راه فرار نباشیم. بالاخره و اغلب غافلگیرانه به سراغمون میاد.
هرچقدر هم که فالوور جمع کنیم، هرچقدر توی فیس بوک دوست اجتماعی داشته باشیم. هرچه اپلیکیشنهای ارتباط جمعی بیشتری استفاده کنیم، باز هم نمیتوانیم در جمع موندنمون رو بیمه کنیم! ضمن اینکه حضور و ارتباط فیزیکی و جسمی افراد ارزشمندتره.
توی این فصل، خانم میتلند تمریناتی رو به ما ارائه میکنه تا حس مثبتی نسبت به تنهایی پیدا کنیم و بتوانیم از آن لذت ببریم. خلاصهای از چند مورد اون رو همین زیر ذکر میکنم.
همچنین نظراتی رو قید کرده که میتونه علاقه شما رو به تنهایی بیشتر و ترس شما رو کم کنه.
تمرینهایی جهت لذت بردن از تنهایی
۱ـ با ترس از تنهایی مواجه بشید!
رابطهتون رو با تنهایی شادتر کنید. ترس از تنهایی بیشتر از خودِ تنهایی آسیبزاست. درباره مزایا و لذتهای تنهایی مطالعه و تحقیق کنید.
شاید باورتون نشه، ولی میگن تنهایی هم میتونه اعتیادآور باشه! یعنی آدمی نسبت به تنهایی حریصتر بشه، و ممکنه از دُزِ کم مثلا تنها بودن در بخشی از اوقات فراغت شروع کنه، رفته رفته زمانش رو بیشتر و طولانیتر کنه.
- اتو فوبیا: ترس از تنها ماندن و منزوی شدن
- مونو فوبیا: ترس از خلوت و تنهایی
- نومو فوبیا: ترس از بیموبایلی (عدم امکان برقراری تماس تلفنی)
هیچ شواهد و مدارکی در دست نیست که نشون بده تنهایی طولانی مدت برای سلامت روح و جسم مضره. البته به شرطی که خودمون تنهایی رو انتخاب کرده باشیم.
فرق هست بین کسی که خودش آزادانه تنهایی رو انتخاب کرده با زندانیای که به اجبار، مدت طولانی در سلول انفرادی بوده است. پس نباید بصورت کلی بگیم تنهایی وحشتناکه و برای سلامتی مضره. زندانیهایی که برای مدت طولانی به سلول انفرادی میرن، معمولا روان پریش میشن.
یا خانمی که با حمایت و همراهی همسرش باردار شده، با خانمی که مورد تجاوز قرار گرفته و در فقر و نداری باردار شده رو تصور کنید. آیا میشه از هر دوی اونها انتظار یک حس مشابه داشت؟!
۲ـ کارهایی رو که دوست داری تنهایی انجام بده!
این طوری هم تنهایی رو تجربه کردی، هم ترس از تنهایی بخاطر انجام کارهای مورد علاقه بسیار کمتر شده. لیستی از این کارها رو که خودم تکمیلش کردم در پستی جداگانه ارسال میکنم.
مثلا پیادهروی در تنهایی بخصوص در طبیعت وحشی که خودم تجربهش کردم! راهی خوب برای کاوش تنهایی و ظرفیتتون برای تنها بودنه.
نوشتاری خارج از کتاب:
استاد الهی قمشهای توی یه بخشی از سخنرانیش درباره تنهایی خیلی جالب میگه که عینا همینجا مینویسم:
شما توی این عالم تنهایید! هیچکس با شما نیست…
پدر، مادر، همسر، فرزند و امثال اینها همه میذارن میرن. چهار روز بیشتر با شما نیستن. تازه همون موقع که با شما هستن، در وجود خودشونن!
هیچکس نمیتونه وارد وجود شما بشه! شما در این عالم تک و تنها هستید.
اونوقت یه نفر میاد میگه که: “و هُوَ مَعَکُم اَنتَ ما کُنتُم”
او با شماست… این شراب معیت… این حضور …
که آدم حس بکنه که او حضور داره پیشت! دیگه هیچ وقت آدم تنها نیست. چون معیت او غیر از معیت خلقه! معیت او چنانه که از ما به خودِ ما نزدیکتره!
این یک حقیقت محضه که الهی قمشهای مطرح میکنه. خیلی شجاعت میخواد به این درک برسی که توی این دنیا فقط خودت تنهایی!
اینکه نباید چشمت دنبال حمایت کسی باشه! منتظر این باشی که یکی بیاد بهت دلگرمی بده. یکی هلت بده جلو و حواسش بهت باشه!
همهمون به این موضوع میرسیم ولی معمولا خیلی سطحی ازش عبور میکنیم و فراموش میکنیم و باز …
پس میشه توی یک جمعی باشی، ولی احساس تنهایی کنی! میشه با دوست، آشنا و فامیل به سفر بری، ولی تنها باشی. این «حسِ تنهایی» رو فقط خودت درک میکنی و اطرافیان احتمالا هیچ نشونهای از رفتارت پیدا نکنن. یا نهایتا پیش خودشون بگن “چقدر آدم خونسردیه!!”
معرفی کتاب مرتبط: “تنهایی درمانی” از دانیل گریپو ترجمه مهدی سجودی
معرفی فیلم مرتبط: فیلم دور افتاده (Cast Away) از رابرت زمیکس (Robert Zemeckis)
این فیلم روایت یک تحلیلگر سیستم شرکت پستی فدکس است که هواپیمایش در یکی از سفرها، دچار سانحه هوایی شده و در اقیانوس سقوط میکند. او به طرز معجزه آسایی از این سانحه جان سالم به در میبرد و مجبور میشود به مدت چهار سال در یک جزیره متروک به تنهایی زندگی کند. این فیلم به خوبی توانسته تقابل انسان را با تنهایی، به معنای واقعی آن، به تصویر بکشد و بیینده را در این تقابل با خودش همراه کند.
درباره صفحه "معرفی کتاب"
برای دسترسی به لیست کامل کتابهای معرفی شده و یا معرفی کتابهایی که خوتون خوندید به ما، وارد صفحه اصلی "معرفی کتاب" بشید.